|
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان
|
حسین حکمی شلمزاری72
چقدر دلم هوایش را میکند حالا که دیگر هوایم را ندارد.... برای چراغ های همسایه هم نورآرزو کن....بی شک.حوالیت روشن میشود!! نه چتر با خود داشتی نه چمدان...عاشقت شدم...ازکجاباید میدانستم مسافری....؟ تنها که باشی گاهی آرزو می کنی یک نفر اسمت راصدا کند....حتی اشتباهی... مثل آن مسجد بین راهی.تنهایم.هرکس هم که می آیدمسافر است!میشکند. هم نمازش را هم دلم را!! وقتی دل گرفته وغمدار است.وقتی دوستان دشمنند.وقتی سوختن علاجش ساختن است.وقتی آسمان بالای سرت ازدودهای دلهای گرفته سیاه است.وقتی دوست داشتن پایانش از یاد بردن است.به چه می توان دل خوش کرد؟ ساکت که میمانم میگذارند به حساب جواب نداشتنم!عمرا اگربفهمنددر خود میشکنم تا حرمتها را نگه دارم.... میدانی تنهایی کجایش درد دارد؟؟؟انکارش.... اینکه بهت بگه فلانی رودوست داری؟وتو بگی نه!!! عمریست که درکوی دل آرام گداییم/امانه گدایی به به هرخانه در آییم/تنها به در میکده ی دوست مقیمیم/جز در گه دوست هیچ دری را نگشاییم.... زندگی 2چیز به من آموخت!آرزوی مرگ.....و مرگ آرزو گمم نکن..درگوشه ای ازحافظه ات مینشینم .فقط بگذار بمانم...که درد بی کسی آنقدرسنگین است که دلم یارای تحملش رانداردو میخواهم نباشم اگرتو به فکرم نباشی.... درد یعنی:اشک خشکیده...سکوت گوش خراش... افکاردرهم...غرق درخلوت تاریک تنهایی..درد یعنی:امشب..من...تو...جای خالی او...درد یعنی:کشیدن انتظار آمدنش... خدا...این صدای هق هق از حنجره گلویی بلند می شود که تو از رگش به آن نزدیکتری.... زندگی وقتی به بن بست میرسد که نه حق خواستن داری...نه توانایی فراموش کردن...
صفحه قبل 1 صفحه بعد |
|||
 |
تبادل لینک هوشمند 